جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

جلوه و زیبایی مرگ هاله

چکیده :جلوه و زیبایی مرگ هاله در دفاع از حق و حق پدر که استاد و مرشدش بود نهفته است، هاله لقای دوست داور گزید و شهید شد. زیرا مردن را بر زیست خاموش و در اسارت رجحان داد و در تاریخ ثبت شد. چقدر زیباست این گونه مردن!! خواهران هم رهش به تاریکی شب غسلش دادند و پیکرش بر سینه پدر آرمید و در دل خاک برای همیشه آرام گرفت و از دنیا رها شد. قلب هاله پر از عشق و مهر به پدر بود....

اعظم طالقانی:
اناالله و انا الیه راجعون
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید / در این عشق چو مردید همه روح پذیرید بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید / کز این خاک برآیید سماوات بگیرید بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید / که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان / چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا / بر شاه چو مردید همه میر و وزیرید بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید / چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید خموشید خموشید خموشی دم مرگست / هم از زندگیست این که ز خاموش نفیرید (مولانا جلال الدین رومی)
جلوه و زیبایی مرگ هاله…
هنگام اذان است و من نمی توانم مرگ هاله را فراموش کنم، مرگی دور از ذهن، آنهم هنگام تشییع جنازه پدر، آنگاه که هاله با چشمانی اشک بار و سینه ای سوخته از هجران پدر سوگ وار بود. پیکر پدر بر دوش جمعیت تشییع و در آرامش شعارهای توحیدی سرداده می شد. هاله در حالیکه پوستر پدر را در دست داشت و در صف جلو حرکت می کرد از منحرف شدن یکباره پیکر پدر به سمتی دیگر، نگران و مضطرب شد. پوستر مهندس سحابی با خشونت از دستان دخترش گرفته و پاره شد، هاله اعتراض کرد اما مامور از آنجا ذهنش از کینه پر شده بود بر پهلویش کوفت و صحنه را ترک کرد. بلافاصله چهره او سفید شد و رنگ از رخسار او پرید و بر زمین افتاد، پزشکان حاضر در جمعیت برای احیای تنفس هاله تلاش کردند و او را به درمانگاه رساندند اما هاله مظلومانه جان داد و برای همیشه خاموش شد و همراه پدر به دیدار معبود شتافت.
هاله شاهد منحرف شدن پیکر پدرش بود. پدری که عشق و جمالش در آن خلاصه می شد و بر روح و قلبش قوت می بخشید. دیدن این صحنه ها ناگهان زجر و زحمت ناشی از شش دهه مبارزه را در ذهن او زنده کرد. هاله از طفولیت در پشت میله های زندان با پدر ملاقات می کرد و همیشه حسرت حضور او در خانه را داشت. احترام و محبتی که پدر در طول پنج دهه در زندگی با هاله و برادرش داشت از ذهنش عبور می کرد. هاله درس آموخته مکتب قرآنی پدر بود. پدری که سرمنشاء آموخته هایش از سیدجمال شروع می شد و در محضر پیشتازانی همچون یدالله سحابی، بازرگان و طالقانی به تکامل رسید. پدری که سالها در اندیشه حقوق از دست رفته مردم، منافع ملی و سرمایه های بر باد رفته ایران اش می سوخت و فریاد می زد.
عزت الله سحابی عمری را در راه وطن، عقیده و ملتش مبارزه کرد. از مبارزات و زندان های دوران شاهنشاهی گرفته تا آنچه پس از انقلاب بر او وارد شد. چنین صحنه هایی که توسط ماموران جمهوری اسلامی به وجود آمد برای هاله تحمل پذیر نبود و او اعتراض کرد و در پاسخ (به گفته شاهدان) به پهلویش زد و به سرعت دور شد.جلوه و زیبایی مرگ هاله در دفاع از حق و حق پدر که استاد و مرشدش بود نهفته است، هاله لقای دوست داور گزید و شهید شد. زیرا مردن را بر زیست خاموش و در اسارت رجحان داد و در تاریخ ثبت شد.
چقدر زیباست این گونه مردن!! خواهران هم رهش به تاریکی شب غسلش دادند و پیکرش بر سینه پدر آرمید و در دل خاک برای همیشه آرام گرفت و از دنیا رها شد. قلب هاله پر از عشق و مهر به پدر بود. شهادت او رهایی از بند خاک و عروج برفراز ابرها بود. انشاءالله که با حضرت زهرای اطهر محشور شود چون معنویت، اخلاق و ایمان، تواضع و گذشت و پژوهش و مطالعه از خصایص او بود و رهایی از قیود دنیوی که از ایده های پدر سرچشمه می گرفت جلوه زیبایی به زیستن و مرگ او بخشید. یادش گرامی و منش او سرمشق آیندگان باد
لاحول ولا قوة الا بالله
اعظم طالقانی -۱۲خرداد۱۳۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

%u062E%u0631%u062F%u0627%u062F %u0633%u0628%u0632